پاسخ هادی غفاری به بهتان كشتن هویدا
به گزارش سنج نیوز دیده بان ایران نوشت: هادی غفاری می گوید یكی از اعضای خانواده هویدا به خلخالی پیشنهاد رشوه كلان برای عقب انداختن سه ماهه جلسه دادگاه داد.
۱۸ فروردین ۱۳۵۸ سالروز اعدام امیرعباس هویداست، یعنی بیش از چهل سال پیش؛ مرگ هویدا همیشه یكی از مرموزترین مرگ های تاریخ ایران است كه بعد از گذشت سال ها از آن ماجرا هنوز هم حرف و حدیث های بسیاری درباره آن مطرح می شود. اینكه چه كسی هویدا را كشت؟ در دادگاه او چه گذشت؟ و چه كسانی در دادگاه حضور داشتند موضوع گفت و گوی رسانه ها با خیلی از كسانی است كه در دادگاه او حضور داشتند.
در جریان ماجرای اعدام هویدا نام یكی از افراد بیش پیش شنیده می شود؛ نام این فردحجت السلام هادی غفاری است. خواندن گفت وگوی متفاوت او با عبدی مدیا خالی از لطف نیست.
این شكنجه ها چقدر تاثیر داشت در آن تصمیمات دادگاه انقلاب؟
خیلی فراوان. آقای خلخالی یك كار خوبی كه كرد، این بود كه شكنجه گرها را می آورد و می نشاند و می گفت تو نبودی كه من را اینقدر زدی؟ البته من یك دادگاه هم شركت نكردم و فقط تماشا كردم. نیم ساعت نشستم. جرم من این بود كه بغل دست هویدا نشسته بودم.
تا اسم هادی غفاری می آید، موضوع هویدا به آن یك جورهایی پیوند خورده است. مردم می گویند راجع به ماجرای هویدا سوال كنید. باتوجه به اظهارات آقای یزدی آیا شما عامل قتل آقای هویدا بوده اید؟
آقای یزدی هیچ گاه اسم نبرده، فقط گفته بود یك روحانی.
ماجرای آن دادگاه را تعریف می كنید؟
آقای خلخالی طبق معمول رئیس دادگاه بود، حكمش را هم امام نوشته بود و مرتب هم بوسیله احمد آقا با امام مشورت می كرد. قرار شد آقای هویدا را محاكمه كنند. دو، سه تا خبر مرموز یكدفعه پخش گردید كه خلخالی رفت تحت تاثیر این خبر قرار گرفت. نخستین خبر این بود كه یا خواهر آقای هویدا بود یا از وابستگان آقای هویدا بود؛ بواسطه ای با آقای خلخالی تماس گرفت و گفت برای ما تصمیمی است و پیشنهاد كرد یك مبلغ كلانی را به خلخالی رشوه بدهد كه خلخالی سه ماه این دادگاه را عقب بیندازد. خانواده خود آقای هویدا بودند البته من الان درست نمی دانم كه آن روز خواهر گفتند یا كسی دیگر گفتند.
این را پس از مرگ آقای هویدا گفتند؟
نخیر؛ پیش از مرگ هویدا این را به آقای خلخالی پیشنهاد دادند كه اینقدر پول به تو می دهیم پنهانی، چندین میلیون تومان.
خبرش پس از مرگ آقای هویدا منتشر شد؟
نخیر؛ آقای خلخالی كه می دانست، ولی چون در دادگاه قرار نبود از این حرف ها زده شود. آمد پیش آقای خلخالی و گفت ما اینقدر پول می دهیم، شما برای ما برنامه ای است؛ شما سه ماه عقب بیندازید. آن خبر دیگر نه، برای ما نگفت، گفت برای آقای هویدا برنامه ای است. كه احتمال آقای خلخالی این بود كه اینها می خواهند داستان همان چریك های فرودگاه بچه های فلسطین را عمل كنند و هویدا را از ایران فراری دهند و ببرند.
چه كسی مانع اصلی اعدام ها بود؟ آقای خلخالی می گفت عده ای سازشكار مانع اعدام می شدند. اینها چه كسانی بودند؟
بخشی از اعضای شورای انقلاب كه متهم به سازشكاری بودند آنها موافق تعویق دادگاه هویدا بودند. می گویم متهم بودند به سازشكاری به این عنوان كه نمی خواهند كشور انقلابی اداره شود. دقت كنید این كارها در چه سالی انجام می شد سال ۵۷ است و هنوز ۵۸ نشده و پشت گوش آن ۱۷ شهریور است؛ جنازه های سوراخ سوراخ بچه های ما، در كشكوییه رفسنجان، در یزد، در شیراز، در تبریز، در كرمان، در قزوین، در گیلان، در مازندران، در ساری؛ كشته روی كشته افتاده، تهران هم كه جای خود دارد. اینها را بگویم كه بچه ۴۰ روزه من را جلوی من باید لپش را می كندند تا من اعتراف كنم، حالا به این آقا می گوییم بیا برو وكیل بگیر. من خودم دیدم. ولی من باز هم بعنوان اینكه انقلاب شخصی شود، در هیچ محكمه ای شركت نكردم، یك كلمه هم حرف نزدم. فقط دو تا محكمه شركت كردم، شهادت به نفع متهم دادم. دو تا دادگاه شركت كردم، هر دو به نفع متهم شهادت دادم و در هر دو آزاد شدم. این پشت گوشمان است. شما شلاق ها را ندیدید، كتك ها را ندیدید، زنجیر ندیدید؛ چه می دانید آویزان به پنكه یعنی چی، نمی دانید كتف بسته و قپان یعنی چی. اگر دستانت را از پشت ببندند و شما را آویزان كنند، باید تا شش ماه اینطوری راه بروید. اینها را ندیدید، نمی توانید هم حدس بزنید. آن آقایی كه این كارها را كرده، حالا باید بیاید دادگاه، دادگاه علنی بگذار كه بیاید توضیح دهد. پشت گوشمان است، پریروز است، ۲۲ بهمن با پیش از بهمن، دی كه كشتار وسیع است، همین یك ماه نیست.
آقای هویدا این اواخر كه خیلی نقش نداشت؟
من هویدا را نمی گویم، من سیستم را می گویم، اما معتقد بودند كه اگر ما نجنبیم، هویدا ممكنست فرار كند، این بود كه آقای هویدا را محاكمه كردند. دو جلسه مفصل چندساعته است هر كدامش كه نوارش است. من جلسه آخر یك ربع تا نیم ساعت بودم، یك شوخی هم با هویدا كردم، چون آقای هویدا لبنان بزرگ شده بوده، عربی هم یاد نگرفته، اینقدر استعداد هم نداشته كه در لبنان بزرگ شده، عربی یاد بگیرد. گفت آقای خلخالی من می توانم عربی صحبت كنم؛ «توكُلت علی الله»؛ كه من به شوخی به او گفتم حوصله كن، الان كُلت علی الله است. «توكلت علی الله» را یا مسخره كرد و یا بلد نبود كه همین جرم ما این بود كه ما با او شوخی كردیم. بعد من از دادگاه آمدم بیرون.
شما به او گفتی پیپت كو؟
نه، من نگفتم.
گفتند به طنز شما به آقای هویدا گفتی پیپت كو؟
دروغ است و هر كسی گفته، دروغ گفته است.
صحبت دیگری نشد بین شما و آقای هویدا.
اصلا من حرف نزدم. حتی آقای خلخالی از من بعنوان شاهد دعوت كرد، من قبول نكرد. حرفی نزدم، هیچی. ولی می دانم منشأ ۹۰ درصد مشكلات كشور شخص آقای هویدا بود، به جهت اینكه مچ دست من را ببینید، این نخست، پنج تا اداره زیر نظر مستقیم هویداست. اینها را بیایید به مردم بگویید. یك اوقاف. همه پول های كشور را كه در اوقاف ها خوردند، ایشان رئیسش بوده؛ پول هایی مثل حرم امام هشتم، پول هایی مثل حرم حضرت عبدالعظیم، پول هایی مثل حرم حضرت معصومه(س)، پول هایی مثل شاهچراغ و... بیش از چند هزار امامزاده در ایران است،
در ورزش ساواك حضور پر رنگی داشت. ساواكی ها و فوتبالیست های بزرگ همكار ساواك كه پس از انقلاب هم متاسفانه انقلاب خیلی به آنها بها داد، ساواكی بودند، می دانم، كارمند ساواك بودند؛ در شكنجه گاه حضور داشتند، فوتبالیست هم بودند. اینها به زور به ما گفته اند ما ساكت شویم، حرف نمی زدیم.
الان هم هستند؟
مُرد و رفت. نمی خواهم پرده دری كنم، نیامدم اینجا، از من دعوت نكردید كه بیایم و پرده كنم، من آمده ام حقایق را بگویم، ولی نه پرده دری. این ورزشی یك مجموعه ای بود برای آنكه فقط باند جلادی در ورزش را و باند وابسته به خودش را، ورزشكاران خوب و عزیز ما هیچ كدام میدان نداشتند.
چرا باید تختی از دنیا برود؟ تختی كه سالم سالم بود. بروید از خانواده تختی، از بابك بپرسید؛ آقای تختی یك روز پرونده پزشكی ندارد؛ شب بخوابد و بامداد بیدار شود. ببخشید، مغز گوسفند نخورده ایم. آقای تختی چرا باید سكته كند؟ مگر در سن سكته بود؟ مرد قهرمان، سالم، بهداشتی شدید و ورزشكارانی كه همه از صحنه پرت شدند و آدم های دیگر را می آوردند. كل ساواك مخفف سازمان اطلاعات و امنیت كشور، این ساواك زیر نظر نخست وزیری بود. و دو تا دیگر، اینها زیر نظر مستقیم نخست وزیر اداره می شد و نخست وزیر مسئول همه اینها بود. اگر هویدا خبر نداشت، غلط كرد پذیرفت ساواك زیر نظر او باشد. این آقایی كه مدعی شده شكنجه نیست، كتاب نوشته، صاحب «در دامگه حادثه»؛ مدعی شده كه ساواك نبوده است. من به او می گویم آقای كم شرف، من كه زنده هستم هنوز، بگذار حاجی غفاری بمیرد، بعید بیا و بگو.
من كه فكم همراهم است، این فكی كه با مشت شكسته، این كمری كه با درفش سوراخ شده، این پاهایی كه ناخن هایش با گاز انبر كشیده شده، من زنده ام و از بین نرفتم.
ناخن پای من كه هنوز در نمی آید پس از این همه سال. وقتی با گاز انبر كشیده، چرا می آیی و دروغ می گویی كه شكنجه نبود؟ مگر من شاهد نبودم كه خواهر من را انقدر زدید كه آرزوی عزرائیل می كرد و عزرائیل هم نیامد. چرا حوادث پیش از انقلاب همه دارد به فراموشی سپرده می شود؟ یك شعری می خوانم، حتما به یادتان بماند. شما نقاشی كشیدید، انشاء هم نوشتید. شما بخواهید انشاء بنویسید، طوفان را چه معنا می كنید در انشاء؟ طوفان را چه كسی می تواند بنویسد؟ به دریا رفته می داند مصیبت های طوفان را. شما طوفان را وقتی می توانید در انشاء خوب بفهمید و بنویسید كه خودتان در طوفان گیر كرده باشید.
در شلاق، در شكنجه، عربده می كشیدم. آقا ادرار من را خفه كرد. من را بسته بودند به پنكه، دیگر ادرار دست من نبود. ببخشید، شرمنده ام؛ مدفوع دست من نبود، آب بینی و آب دهان، آب چشم دست من نبود، گوش دست من نبود. پیچیده بود. وقتی پیچوند، جنازه من را انداخت.
مثل سگ نفس می كشیدم. آمد و پایش را گذاشت روی دهن من كه صدایم به بند بغلی نرود و چهار، پنج تا از دندان هایم در دهانم شكست؛ صدای حیوان از من می آمد بیرون. آن وقت آقای ثابتی می گوید در زندان شكنجه نبود. من زنده ام، من نمردم هنوز. سیگار؛ شما می دانیدروی بدنم سیگار خاموش می كردند. آب وقتی جوش می آید، زیر ۱۰۰ دجه به جوش می آید؛ ۹۹ و خرده ای، چون قدیم شیمی خواندم و فیزیك، یادم است.
در كوه و دشت نیم درجه فرق دارد. حداكثر نزدیك ۱۰۰ درجه آب جوش می آید. سیگار را وقتی پك می زنی، چند درجه حرارت دارد؟ ۴۰۰ درجه. واضح است كه شما را لخت كنند، بگذارند روی میز، بازوی شما را لخت كنند و بگذارند روی میز، سیگار را بگذارند اینجا پوك بزنند كه این اعلامیه را كجا چاپ كردی؟ چاپخانه اش كجاست؟ و بوی سوختن و دود و دنبه سوزی و گوشت سوزی، ما را به درآوردن صدایی مثل صدای حیوان وادار كند، ولی ما اعتراف نكنیم. پرونده من بیش از چند هزار صفحه است. با شجاعت می گویم، یك نفر را لو نداده ام، پرونده های من هست؛ یك نفر را. حتی ساواك را فریب دادم. حالا آقای ثابتی می آید و می گوید ما در زندان هایمان شكنجه نداشتیم. نداشتیم؟ سر من را در آب می كردی در حوض وسط زندان كمیته مركزی؛ یك حوض بود، كله من را می كردند، نگه می داشتند، دیگر داشتم خفه می شدم، بیرون می آورد. موهای سرم بلند بود، بلند می كرد و می گفت بگو.
می گفتم من چیزی نمی دانم. و باردیگر. سرمای سخت زمستان بود و می كرد در آب و وقتی می خواستم خفه بشوم، می آورد بیرون و می گفت بگو. می گفتم نمی دانم. مشت می زد. فكم شكست. الان انگشت من را ببینید. الان هم بدنم پس از ۴۵ سال هنوز ناراحت است و برخی از شب ها از خواب می پرم. ریه من با لگدی كه به همین جا خورد و روده من را پاره كرد و من را بردند بیمارستان ارتش در خیابان ولیعصر، روبروی خیابان شهید بهشتی، آنجا بیمارستان بردند با ۱۵-۱۰ تا محافظ. وقتی من را تحویل خانمم دادند پس از زندان ۵۶، جنازه من را تحویل دادند. زنده؟ چه زنده ای؟
برگردیم به همان دادگاه هویدا.
آقای هویدا مسئول ساواك بود.
سه تا سازمان را گفتید؛ اوقاف، ورزش، ساواك.
بله. محاكمه اینها پنهان نبوده و علنی است و من هم هیچ حرفی نزدم، ولی سه چهار نفر كه شكنجه شدند، آمدند و گفتند ساواك با ما چه كرده و آقای هویدا هم باید مسئولیت اینها را بپذیرد. بله، بحث ثبات قیمت ها یك بحث است. گفتم ما اصلا با ساواك مشكلمان اولا و به ذات اصلا مسائل اقتصادی نبود. دعوای ما با شاه، دعوای استمداد بود. خواهش می كنم به این بپردازید؛ نه بعنوان مصاحبه بنده با شما، بعنوان یك خبرنگاری كه خودتان را به مردم كشورتان بدهكار می دانید. بیایید و بگویید استبداد یعنی چه و این استبداد را باز كنید. در هر زمان و هر مكان، حتی امروز یا فردا. استبداد خطرناك ترین چیزی كه یك حكومت می تواند با آن مواجه باشد و مردم را فلج كند و كسی نتواند حرف بزند. ما حزب نداشتیم. چه حزبی بود؟ دو تا حزب ساخته بود. حزب ایران نویی بود، بعد حزب رستاخیز.
در صحبت های هویدا، جالب ترین چیزی كه از هویدا می شنوید، چیست؟
هویدا گفت من خودكار بیك را پنج زار بوده، پنج زار نگه داشته ام. یك جمله هم گفت من كاره ای نبودم، سیستم. عین جمله اش همین است؛ من كاره ای نبودم، من در یك سیستم عمل می كردم.
من فیلم محاكمه هویدا را دیدم كه شما در صندلی عقب تر داشتید به هویدا نگاه می كردید. هویدا در یكی از صحبت هایش می گوید من در پیش خودم و خدای خودم و در محضر این جلسه دادگاه... وقتی هویدا اسم خدا را می برد، شما یك لبخند معناداری می زنید. خاطرتان است؟
بله. هویدا بهایی بود و اصلا به پیامبر اكرم اعتقادی نداشت. اصلا معتقد نبود.
به خدا هم معتقد نبود؟
اخیرا یك مصاحبه قشنگی بود كه شاید دیدید. یكی از رفقای هویدا مصاحبه كرده است. پیرمردی بود كه وابستگان به شاه هم بود، گفت آقای هویدا به هیچ مذهبی پایبند نبود.
لباس حج پوشیده بود، رفته بود حج.
نه، آن شاه بود كه حج رفت. هویدا نرفت. قبر هویدا می دانید كجاست؟ اسرائیل، در شهر عكا عبادتگاه بهایی ها.
به هر حال خدا را قبول داشت؟
خدا را قبول داشت، ساواك هم داشت.
هویدا یك جورهایی گفت من پیش خدای خودم دارم چیز می كنم؛ آیا آن خنده ها را جایز می دانستید؟
بله؛ هویدا روز گذشته كجا بود وقتی بچه های ما را می كشتند و شكنجه می كردند كجا بود. وقتی حنیف نژاد را كشتند كجا بود؟
آنها بعنوان دولت می گفتند شما مخالف حكومتید و هر حكومتی با مخالف مسلح برخورد می كند؟
باشد، باید به حرفشان گوش می دادند. آقای مهندس سوداگر كه خدا رحمتش كند، مگر نگفت؟ گفت ما آخرین گروهی هستیم كه با شما با زبان قانون سخن می گوییم.
شما پس از انقلاب شما به حرف مخالفانتان گوش دادید؟
مساله نقد ما است كه ما خیلی نقد داریم. اگر می خواهید به ما نقد كنید، ما خیلی نقد داریم.
یعنی باید آن كسانی كه به آنها نقد وارد می شود، گرفتار شوند به سرنوشت هویدا؟
ما نقد فراوان به خودمان داریم. ما خودمان بری از نقدها نمی دانیم، بنا بر این ما به تعبیر اصلاح طلبی معتقدیم.
هویدا بین دو نیمه دادگاه كشته شد؟
نه، دادگاهش به اتمام رسید، آخر ساعت هایی كه دادگاه داشت تمام می شد، من چون كار داشتم و مادرم مریض بود و باید بیرون می آمدم و در جلسه دادگاه شما اگر عكس ها را نگاه كنید، هست صحنه هایی كه من در دادگاه نیستم دیگر، از تصاویر مانده مشخص است كه رفتم بیرون و رفتم.
درست است كه امام مخالف بود با كشتن هویدا؟
اگر كسی گفته است كه امام با اعدام هویدا مخالف بوده، دروغ مطلق گفته است. امام راجع به شخص اظهارنظر نكرده است.
- من شنیدم امام یك نامه فرستادند، آقای خلخالی تلفن های زندان را قطع كردند، كسی را راه نداند تا اینكه هویدا را حكمش را اجرا كنند، بعد.
آن مقداری كه من می دانم، این است كه وقتی آقای هویدا فهمید كه می خواهند در دادگاه او جوسازی كنند، تلفن ها بشود، تهدیدها بشود و یا داستان ربودن هویدا بشود، آقای خلخالی تمام تلفن ها را از پریز درآورد.
هویدا را چه كسی اعدام كرد؟
هیچ كسی نمی داند، هر كسی هم بگوید من می دانم، دروغ گفته است. فقط آقای هویدا خودش می داند و آن كسی كه زد، می داند. حتی اگر من هم بگویم، خلاف گفته ام.
به هر حال شما پرسیدید؟
نه، هیچ كسی نمی داند.
شما از آقای خلخالی نپرسیدید؟
نه، خدا را گواه می گیرم كه نپرسیدم، هیچ گاه.
به هر حال یك كسی كشته است.
ما با او بیرون نیامدیم.
خلخالی را چه كسی برد بیرون از جلسه دادگاه؟
نمی دانم، من تا آخر نماندم. در عكسهایی كه از هویدا است در دادگاه، من نیستم و آمدم بیرون.
به هر حال وقتی آقای خلخالی برده، احیانا خودش هویدا را كشته است؟
نمی دانم. نه می گویم آره و نه می گویم نه، نمی دانم. نه، خلخالی بلد نبود، این كاره نبود. من پیش از اختتام دادگاه رفتم بیرون، بعد هم شنیدم آقای هویدا با آقای خلخالی با هم از اتاق خارج شدند.
این را هم خودتان ندیدید؟
نه، من نبودم.
پس خودتان هم نبودید كه حكم دادگاه را بشنوید؟
حكم دادگاه را خواند.
حكم را كه بخوانند كه دادگاه تمام می شود.
نه، هنوز بود آقای هویدا و هنوز داشت حرف می زد بعنوان آخرین دفاع.
آخرین صحبت های هویدا كه خودتان با گوش خودتان شنیدید، چه بود؟
دادگاه از او پرسید چی داری و چی نداری؟ داشت كاغذ به او می داد كه بنویسد و داشت می نوشت كه من آمدم بیرون.
هویدا گفت می خواهم تاریخ ۲۵ ساله ایران را بنویسم.
این را چه كسی گفته است؟
این در قسمتی از صحبت های آقای هویدا با آن خبرنگاری كه در زندان با او مصاحبه كرده بود.
قطعا آقای خبرنگار دروغ نوشته، هویدا چنین حرفی نزد.
یادداشت های هویدا چه شد؟
اصلا یادداشت نداشت، هیچی ننوشت، دروغ می گویند.
شما در زندان بازدید یا ملاقاتی داشتید؟
نخیر. ضرورتی نبود. بالاخره دادگاه بودم و رفت و آمدم هم ضرورتی بود. آقای هویدا یك كلمه، اصلا در دادگاه اشاره كرد و گفت من جزیی از سیستم بودم این كلمه سیستم را اگر نوارش را گوش كرده باشید. بگیرید و گوش كنید، دادگاه انقلاب دارد. ویدئوی این را دارد و می توانید بگیرید و گوش كنید. می گفت سیستم كار می كرد و مدام می گفت سیستم، سیستم.
هویدا در اعترافاتش چیزی ننوشت؟
نخیر. مدام می خواست همه چیز را بیندازد گردن شاه. چون می دانست شاه نیست و می خواست قصر در برود، همه را می انداخت گردن شاه.
شاه كه هویدا را یك جوری رها كرده بود، اما فرح در خاطراتش می گوید شاه وقتی كه شنید هویدا را اعدام كردند، به شدت ناراحت شد، اما همان روز عكسش در كنار دریا با سگ بود.
بله، زیرش هم نوشته در روزگاری كه هویدا در ایران اعدام می شود، شاه با سگ اسپانیایی اش در كنار آب بود.
هویدا نظرش راجع به شاه چه بود؟
نظر خاصی نداشت. گفت همه كاره او بود در كشور.
اگر ناگفته ای است، بگویید.
چیزی كه الان این كشور دنبال داستان هویداست، دنبال تطهیر هویدا هستند چرا؟ من می دانم چرا. از بس ما بد عمل كردیم.
۲۷۲۱۵
منبع: سنج نیوز
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب